استاد عبدالرحمن پیرانی، «دبیر کلّ جماعت دعوت و اصلاح ایران» در نشست ۳۰ آبانماه هیأت اجرایی مرکزی، پیرامون مقاصد شریعت اسلام و وظایف حیاتی و مهمّ افراد جماعت سخن گفت. 

متن سخنان استاد پیرانی به شرح زیر است: 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله ثم الحمد لله، الحمد لله الذی جعل الأمة الإسلامیة خیر أمة، أخرجت للنّاس و کرّمها بالرسالة الخالدة، التی لا تبقی محدودة لا فی زمانٍ ولا فی مکان لتکون المنهج الأقوم والسبیل الأصلح فی حیاة الدنیا والآخرة والصلاة والسلام علی من کانت الغایة من بعثته الرحمة للعالمین جمیعاً وإسترداد إنسانیة الإنسان وضمانة حقوقه وحرّیاته الأساسیة، وعلی آله وأصحابه وأتباعه أجمعین:

حضور مسئولان محترم هیأت‌های اجرایی و معاونان آن‌ها و معاونت‌های مرکزی را خیر مقدم عرض می‌نمایم و فرا رسیدن سال ۱۴۳۵هـ. ق را خدمت بزرگواران و امت اسلامی تبریک می‌گویم و از خداوند بزرگ نیک‌بختی، ‌ آسایش، آرامش، ترقی و تعالی را برای امت اسلامی و جامعەی بشری مسألت می‌نمایم.

در راستای اصول راهبردی جماعت، مطالبی را در مورد حقوق و آزادی‌های اساسی انسان از دیدگاه اسلام به عرض می‌رسانم. اصطلاح حقوق انسان یا حقوق بشر با مضامین و فلسفه‌ی آن اموری وارداتی و غربی هستند. اما در بسیاری از موارد با ارزش‌های اسلامی تناسب و همپوشانی دارند و حقوق و آزادی‌هایی که در دنیای امروز در مورد آن، بحث می‌شود در تضاد با دین نیست، بلکه در بسیاری از مفاهیم از مبادئ اسلام استفاده کرده و فقط در مواردی مشکلات، کمبود‌ها و کاستی‌هایی در مقایسه با حقوق انسان در اسلام وجود دارد؛ پس هنگامی که در مورد حقوق انسان از نگاه دین صحبت می‌شود نباید بنا را بر زیر سؤال بردن همه‌ی تلاش‌هایی که در این زمینه از ناحیه‌ی دیگران انجام‌ شده‌است بگذاریم.

بدیهی است که در شکل‌گیری حقوق در عصر حاضر هم از ادیان آسمانی به ویژه: مسیحیت، یهودیت و دین مبین اسلام استفاده شده، و هم از تمدن‌های کهن مانند تمدن مصر، چین، هند و تمدن‌های بابلی، زردشتی، آشوری و تمدن یونانی و البته تلاش‌های متفکران و فیلسوفانی مانند: جان لاک، منتسکیو، جرمی بنتام، جان استوارت میل، ژان ژاک روسو، اسپینوزا و... در تبیین و توسعەی حقوق و آزادی‌های انسان نقشی مؤثر و ماندگار بر جای گذاشته است.

جایگاه حقوق انسان در اسلام:

از جمله نعمت‌های بزرگی که خداوند متعال بر امت اسلامی ارزانی داشته است وجود یک رسالت جاودانه است. رسالتی که همیشگی است و وحی مصدر آن است و کلیّاتش را توضیح داده است ولی جزئیات و بیان تفاصیل آن را بر عهدەی عقل گذاشته تا در هر زمان و مکانی انسان‌هایی که توانایی استخراج و استنباط دارند، این تفاصیل و جزئیات را در چارچوب اصول قابل قبول بیان کنند.

 بی‌گمان انجام چنین مسٶولیت مهم و خطیری از ناحیەی انسان، امر میّسر و ممکنی است، زیرا از جمله ویژگی‌های این ارزش‌ها و نصوص این است که:

اولا: همواره تنوع و تفاوت‌های جوامع بشری و تغییرات و پیشرفت‌های حاکم بر زندگی انسان را مورد پوشش قرار می‌دهد و هیچ‌گاه در دایرەی زمان و مکان یا یک شرایط و وضعیت خاصی باقی نمی‌ماند، کما اینکه خداوند در مورد خود می‌فرماید: یَسْأَلُهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ (الرحمن: ٢٩) همه‌ی چیز‌ها و همه‌ی کسانی که در آسمان‌ها و زمینند (به زبان حال یا قال، روزی و نیاز خود را) از خدا درخواست می‌کنند. او پیوسته دست‌اندر آفرینش نو و دگرگونی تازه است و در شؤون آفریده‌های خود تصرف می‌کند.

ثانیا: تأکید و احترام به جایگاه رفیع عقل در اسلام به عنوان نوری جهت درک حقایق و بیان جزئیات و تفاصیل نصوص شرعی و سیر در آفاق و انفس، وسیله‌ای در خدمت دین نه در مقابل آن. قدرتی که انسان به وسیله آن می‌تواند مسأله‌ی استخراج و استنباط از نصوص را انجام دهد. در واقع عقل مددکار وحی و نقل اسلامی ‌است. لذا بزرگان فرمودەاند: ما عُرفَ الله الا بالعقل و لا اُطیعَ الا بالعلم. عقل وسیلەی شناخت خداوند است و  علم وسیلەی اطاعتش، و هر چیزی جوهری دارد و  جوهر انسان عقل اوست. خداوند می‌فرماید: أَفَلَمْ یَسِیرُ‌وا فِی الْأَرْ‌ضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا (الحج: ۴۶) آیا در زمین به سیر و سفر نپرداخته‌اند تا (از دیدن آثار گذشتگان و مشاهده‌ی ویرانه‌های کاخهای ستمگران) دل‌هایی به هم رسانند که بدان‌ها (وظیفه‌ی خود را در قبال دعوت حق درک و) فهم کنند.

 قرآن مجید اصطلاح قلب را برای عقل به کار برده‌است و جمهور علماء برآنند که محل عقل، قلب است و فرموده‌اند که عقل فعل قلب است یا محل و جایگاه عقل در قلب است. قلب نه به معنای عضو صنوبری شکل. قرآن مجید در ۱۳۲مورد قلب را به معنای عقل به کار برده است، مثلاً: ‌إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكْرَىٰ لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ (ق: ۳۷)، به راستی در این (سرگذشت پیشینیان) بیدارباش و اندرز بزرگی است برای آن کسی که دلی (آگاه) داشته باشد، یا با حضور قلب گوش فرا دارد.

همانا عقل نوری است معنوی در باطن انسان که قلب به وسیلەی آن مطلوب را می‌بیند و آنجا که حواس کاربردی ندارد عقل می‌تواند تشخیص دهد به همین خاطر گفته شده: «بدایة المعقول نهایة المحسوس»؛ آنجایی که نمی‌شود با حس چیزی را درک کرد با عقل می‌توان فهمید.

از نظر اسلام اگر عقل با وحی نباشد و به وسیله آن هدایت نشود عقل حیران و سرگردان می‌شود و اگر عقل نباشد دین هم قابل فهم نیست. امام محمد غزالی و راغب اصفهانی می‌فرمایند: العقل مع الشرع نورٌ علی نور.

ثالثا: انسان مسٶولیت‌هایی دارد که راغب اصفهانی این مسٶولیت‌ها را در سه محور خلاصه می‌کند: الأفعال المختصة بالإنسان ثلاثةٌ:

۱- خلافته: المذکورة فی قوله تعالی: وَیَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الْأَرْ‌ضِ فَیَنظُرَ‌ کَیْفَ تَعْمَلُونَ (اعراف: ۱۲۹): و شما را در زمین جایگزین (او) گرداند تا ببیند چگونه عمل می‌کنید.

۲-عبادته: المذکورة فی قوله تعالی: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ (الذاریات: ۵۶): من پریها و انسان‌ها را جز برای پرستش خود نیافریده‌ام.

۳- عمارة الأرض: المذکورة فی قوله تعالی: وَاسْتَعْمَرَ‌کُمْ فِیهَا (هود: ۶۱): آبادانی آن را به شما واگذار نموده است. استاد محمد احمد راشد در توضیح این مسأله می‌فرماید: الخلافة الإقتدائیة، العبادة التوحیدیة و الإستعمار الإیمانی.

بر اساس مطالبی که بیان شد می‌توان گفت انسان شایستگی حمل رسالت دین و بیان جزئیات و تفاصیل آن را دارد و هدف از رسالت دین، تحقق سعادت و نیک‌بختی انسان در دنیا و آخرت است.

در مورد حقوق و آزادی‌های انسان می‌توان گفت که برچیده شدن بساط خدایان دروغین و سلطەی خدایانه‌ی انسان بر انسان، که ارزش‌های غیر معصوم انسانی را به جای ارزش‌های دینی و وحی خداوند قرار داده‌اند، از جمله‌ی حقوق انسان به شمار می‌آید. کما اینکه از جمله حقوق و آزادی انسان این است که انسان غیر از الله، خدای دیگری نداشته باشد؛ اما متأسفانه در هر عصر و زمانی خدایان دروغینی بوده‌اند که آزادی‌ها و حقوق انسان را سلب و یا تقلیل داده‌اند. کمااینکه در مسیحیت طبقەی روحانی خود را بر مردم تحمیل‌ می‌کردند و ادعا می‌نمودند که نمایندگان خداوند بر روی زمین هستند و می‌توانند در عفو و بخشش گناهان دیگران و تغییر سرنوشت انسان‌ها دخالت نمایند و یا هنگام ظهور کشاورزی و بروز پدیده‌ی ملوک الطوایفی همزمان انسان و زمین را تملک می‌کردند و هر طور که می‌خواستند ارادەی خود را حاکم‌ می‌کردند.

آنچه که مسلم است از نگاه دین، وحی معصوم و بری از خطا و اشتباه است و معصوم باقی می‌ماند و هیچ‌گاه در دایرەی زمان و مکان محدود نمی‌شود؛ اما استنباط و برداشت انسان از نصوص همواره امکان دارد به خطا رود یا در دایرەی زمان و مکانی محدود بماند.

بر اساس آموزه‌های دینی ادعای عصمت برای اجتهاد هر انسانی و یا گروهی از انسان‌ها امری نامعقول و نادرست است و هیچ استنباط و اجتهادی نمی‌تواند فرا‌تر از نقد باشد. اگر جمعی ادعا کنند که استنباط ما از قرآن و سنت یک استنباط معصوم است دچار انحراف شده‌اند و ایمان خود را به ظلم در آمیختەاند، همانگونه که قرآن می‌فرماید: الَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ (الأنعام: ۸۲)، کسانی که ایمان آورده باشند و ایمان خود را با شرک (پرستش چیزی با خدا) نیامیخته باشند.

آزادی‌های اساسی انسان در اسلام محور مقاصد شریعت است و اساساً درگیری تاریخی میان رسولان الهی- علیهم السلام- از یک طرف و معاندانی که با رسالت آنان مبارزه کرده‌اند، تنها به خاطر دفاع از حقوق انسان و پاسداری از آن بوده است؛ زیرا مبارزه‌ی با طاغوت‌ها برای ابطال الوهیت انسان و سایر موجودات و اینکه تنها خداوند است که بر همەی انسان‌ها و موجودات فرمانرواست پس در واقع توحید یعنی آزادسازی انسان؛ و انسانی که موحد است از همەی قید و بند‌های نادرست رهایی می‌یابد، مگر قید و بندی که در راستای عزت و کرامت و پاکدامنی و عفت اوست.

بسیاری از عالمان و فقیهان، تکالیف شرعی و اوامر و نواهی آن را در عقیده، عبادات، اخلاق و معاملات و یا اینکه اصول و فروع و مراتب حکم شرعی را در فعل و ترک فعل مورد توجه قرار داده‌اند و در ‌‌نهایت نتیجه گرفتەاند که شریعت اسلام تنها برای تحقق مصالح بندگان و حفظ آن در مقابل مفاسد آمده است«جلب منافع و دفع مفاسد» و شخصیت‌هایی از سابقین مانند امام‌الحرمین جوینی، امام محمد غزالی، امام رازی، امام آمدی، امام ابن‌تیمیه و... این موضوع را مورد توجه قرار داده‌اند و در ‌‌نهایت امام شاطبی در کتاب وزین «موافقات» آن را به شکل بسیار بدیعی تنظیم و تشریح نموده است که اکنون در بسیاری از کشورها به عنوان مرجع در دانشگاه‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد.

مطابق آنچه امام شاطبی می‌فرماید: محور همەی احکام شرعی کلیات پنج‌گانه و یا به اصطلاح ضروریات خمسەی زیر است: حفظ دین، حفظ نفس و حق حیات، حفظ عقل، حفظ عرض و نسل، حفظ مال.

۱- حفظ دین: دین مصدر حق، عدل، استقامت و تعالی انسان و نیاز فطری و ضرورت حیاتی اوست. فِطْرَ‌تَ اللَّـهِ الَّتِی فَطَرَ‌ النَّاسَ عَلَیْهَا (روم: ۳۰)، این سرشتی است که خداوند مردمان را بر آن سرشته است- کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً (بقره: ۲۱۳)، مردمان (برابر فطرت در آغاز از نظر اندیشه و صورت اجتماعی یک‌گونه و) یک دسته بودند.

دکتر قرضاوی در مورد دین می‌فرماید: إنَّ الدین هو سرّ الوجود وجوهر الحیاة وهو لیس مفروضاً علی الإنسان من خارجه بل هو نابعٌ من فطرته التی فطر الناس علیها."دین، سر وجود و جوهر حیات است و از بیرون بر انسان تحمیل نمی‌شود؛ بلکه برخاسته از سرشتی است که بر اساس آن خلق شده‌اند". پس اسلام، انسان را در پذیرش و قبول دین آزاد گذاشته است تا او خود انتخاب کند. خداوند می‌فرماید: لَا إِکْرَ‌اهَ فِی الدِّینِ (بقره: ۲۵۶)، وَلَوْ شَاءَ رَ‌بُّکَ لَآمَنَ مَن فِی الْأَرْ‌ضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنتَ تُکْرِ‌هُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنِین (یونس: ۹۹)، لَّیْسَ عَلَیْکَ هُدَاهُمْ (بقره: ۲۷۲)، فَذَکِّرْ‌ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ‌ لَّسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ‌ (الغاشیة: ٢١-۲۲). علی‌رغم همەی عظمت دین و نیاز انسان به آن، هیچ‌گاه اسلام دین را به انسان تحمیل نکرده و نخواهد کرد، بلکه همواره تنها راه قبول دین، علم، فهم، دانش، تفکر، استدلال و برهان است و مشروعیت قتال در راه خدا تنها برای رفع ظلم و حمایت از آزادی انسان به ویژه آزادی عقیده بوده است و جهاد برای اکراه کسی به پذیرش دین نبوده، بلکه برای تبلیغ دین و دعوت الی الله و برداشتن ظالمانی که مانع رسیدن پیام الله به مردم و‌‌ رها ساختن انسان از بندگی انسان و نیز اتمام حجت بر معاندان، صورت گرفته است.

خالد بن ولید(رضی‌الله‌عنه) می‌فرماید: «إنا لا نَکرهُ أحداً علی الإسلام و لو کان الکافر یقاتل حتی یُسلمَ لکانَ هذا اعظَمَ الإکره علی الدین»"ما هیچ کسی را مجبور به پذیرش اسلام نمی‌کنیم و در صورتی که با کافر جهت پذیرش دین جنگ شود، مصداق بزرگترین اکراه در دین است"؛ زیرا حق تدیّن و آزادی از مهم‌ترین حقوق انسان است و جهاد برای حفظ دین و آزادی عقیده و حق تدیّن فرض شده است.

۲- حفظ نفس و حق حیات: زندگی موهبت الهی و حقی مقدس و تضمین شده برای هر انسانی است و بر همەی افراد، جوامع و حکومت‌ها لازم است از آن حمایت نمایند. در اسلام، کشتن هیچ انسانی، بدون مجوز شرعی جایز نیست. حرمت قتل، تحریم خودکشی و حرمت سلب حق حیات در اسلام ازنشانەهای جایگاه حفظ نفس و حق حیات است. قرآن کریم‌ می‌فرماید: وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّ‌مَ اللَّـهُ إِلَّا بِالْحَقِّ (انعام: ۱۵۱) و کسی را بدون حق (قصاص و اجرای فرمان الهی) مکشید که خداوند آن را حرام کرده است. مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ‌ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْ‌ضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا (مائده: ۳۲)، هرکس انسانی را بدون ارتکاب قتل، یا فساد در زمین بکشد، چنان است که گویی همه‌ی انسان‌ها را کشته است.

۳- حفظ عقل: عقل، ملکه و بصیرتی است برای فهم، تفکر، اراده و انتخاب؛ در اسلام مبنای تکریم، تفضیل و تکلیف انسان، عقل است. عقل ویژگی خاصی است که انسان را متمایز می‌سازد. امام قرطبی می‌فرماید: «أنّما التکریم و التفضیل بالعقل و به یعرف الله و یفهم کلامه.»"تنها تکریم و تفضیل(انسان) به خاطرعقل است و خدا به وسیله آن شناخته می‌شود و کلامش فهم می‌شود". هر فعلی که عملکرد عقل را تعطیل کند شرعاً حرام است؛ زیرا حفظ عقل جزء مصالح دین است. بنابراین: مسکرات چون زایل کنندەی عقل انسان است حرام‌اند. (کلُّ مسکر خمرٌ و کل خمر حرامٌ).

۴- حفظ عرض و نسل: گرایش و نیاز زن و مرد نسبت به یکدیگر امری فطری و ضرورتی حیاتی برای بقای نسل است؛ به همین خاطر تأمین این نیاز اساسی به صورت مشروع و حفظ و حمایت آن، از حقوق اساسی انسان در اسلام محسوب می‌شود. کما اینکه تأمین آرامش و آسایش زن و مرد و حفظ جایگاه خانواده از نیازهای ضروری هر انسانی به حساب می‌آید. حفظ نسل وسیله‌ای جهت حفظ آبرو و رعایت حقوق فرزندان و جلوگیری و اجتناب از اختلاط و بی‌صاحب شدن آنان و شیوع فساد و بیماری‌های اجتماعی و جنسی. در اسلام غض بَصَر، عدم خلوت با نامحرم، عدم اشاعه‌ی فحشا و اتهام و نیز حرمت قذف از جمله احکام حفظ و حمایت نسل است.

۵- حفظ مال: اساساً انسان، نسبت به مال و مالکیت و تصرف تمایل دارد و مال وسیلەی قوام و دوام زندگی است. قرآن مجید در سورەی طه می‌فرماید: إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَلَا تَعْرَ‌ى وَأَنَّکَ لَا تَظْمَأُ فِیهَا وَلَا تَضْحَى (طه ۱۱۸-۱۱۹) که برخی از مفسران آن‌را معطوف به زندگی دنیا دانسته‌اند و بر این اساس بر هر انسان لازم است نسبت به تأمین مسکن، پوشاک و خوراک اقدام نماید. مسائلی مانند: بیع و شراء، هبه و مشارکت، اجاره و مضاربه و کلاً تجارت و صنعت و نیز حرمت دزدی، غش و تدلیس، اسراف، احتکار، اضاعەی اموال و... همه در خدمت حفظ مال قرار دارد.

زمانی این مقاصد پنج‌گانه به خوبی رعایت شود، زندگی انسان از نعمت استقرار، استقامت، و استمرار برخوردار خواهد بود و کمتر خللی بر زندگی او وارد می‌شود. این نظرات و دیدگاه‌ها مربوط به برخی از عالمان و امامان دینی گذشته است؛ اما علمای معاصر مانند: ابن عاشور، دکتر قرضاوی و محمد عماره بر این باورند که خود آزادی انسان از مقاصد شریعت است و بر این اساس شرع برای آزادی انسان آمده است؛ در این مورد دکتر قرضاوی می‌فرماید: «تحقیقُ الحُرِّیةِ قبلَ تَطبیقِ الشَّریعَةِ لأن الشَّریعةَ لا یُمکِنُ أن تُطَبَّقَ تَطبیقاً سَلیماً فی جَوٍّ یَفقِدُ النُاسُ فیه الحُرّیةَ»؛ قبل از تطبیق شریعت لازم است آزادی محقق شود، زیرا تطبیق شریعت در فضایی که آزادی وجود نداشته باشد امکان پذیر نیست. و محمد عماره نیز می‌فرماید: از نظر اسلام، آزادی ضرورتی انسانی و فریضه‌ای شرعی و واجبی دینی است و دین برای آزادی انسان آمده است.

 متأسفانه جهان اسلام، هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ تطبیق عملی فاصله‌ی غیر قابل قبولی با آنچه در اسلام مورد تأکید است، دارد و علی رغم جایگاه رفیع آزادی و حقوق انسان در دین، بیشترین حجم از اهانت‌ها و تضییع وپایمال نمودن حقوق و آزادی‌های انسان، در دنیای اسلام اتفاق می‌افتد؛ و هنوز در دایرەی تعصبات، اختلافات و دگر ناپذیری‌ها مانده‌ایم و این در شرایطی است که غرب بدون توجه به تفاوت‌های قومی، دینی‌ و زبانی، سرمایه‌های انسانی توانا و فرهیخته و متخصص دنیای اسلام را در موقعیت‌ها و مسٶولیت‌های مهم می‌پذیرد.

مسلمانان در اثر دوری از تعالیم دین و عدم عنایت کافی به آن، به جای وحدت و برادری و رعایت آزادی‌های یکدیگر و اجتناب از محروم ساختن دیگران از حقوقی که خداوند به آنان داده است، اسباب و زمینه‌های تضییع حقوق و هتک حرمت و ظلم و فساد و تفرق و دشمنی را فراهم می‌نمایند. در صورتی که خداوند می‌فرماید: تِلْکَ الدَّارُ‌ الْآخِرَ‌ةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِ‌یدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْ‌ضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ (القصص: ٨٣)، "ما آن سرای آخرت را تنها بهره‌ی کسانی می‌گردانیم که در زمین خواهان تکبّر و استکبار نیستند و فساد و تباهی نمی‌جویند (و دل‌هایشان از آلودگی‌های مقام‌طلبی و شهرت‌طلبی و بزرگ‌بینی و تباهکاری، پاک و پالوده است)، و عاقبت از آن پرهیزگاران است."

 بر این اساس تقاضای جماعت از شما عزیزان:

۱- اهتمام نسبت به آزادی و حقوق انسان و دموکراسی و اشاعەی فرهنگ وحدت و دگرپذیری و دفاع از حقوق و آزادی‌های خود و دیگران.

۲- توجّه جدّی و لازم به بخش خواهران و زنان و تلاش‌برای رفع کمبود‌ها و برداشتن محدودیت‌های غیر منطقی و غیر ضروری و برداشتن نگاه برتری طلبانەی مرد‌ها نسبت به زنان.

۳-اهتمام به امر جوانان و اعتماد به آنان در واگذاری مسٶولیت‌ها بر اساس توانایی‌ها و شایستگی‌ها.

۴-اهتمام به تخصّص افراد و اینکه جماعت برای یک دورەی ۴سالەی خود شش هدف و دوازده استراتژی را تعیین کرده، خود دلیل بر این است که جماعت خواهان تخصّصی شدن کارها است.

   والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته